VATANIM

ويژگي هاي زبان توركي و مقايسه كوتاه بين توركي و فارسي

۱۶ آذر ۱۳۹۰

خلاصه شده از رساله (مقايسة اللغتين)

تاليف دكتر جواد هيئت

متأسفانه در دوران پهلوي،به پيروي از افكار ملي گرايانه افراطي و شوونيستي بيش از نيم قرن در اين باب سياست جبر و تحميل اعمال شد و از چاپ و انتشار هر گونه كتاب توركي جلوگيري به عمل آمد و زبان فارسي هم بصورت زبان انحصاري دولتي و تحميلي در آمد!در نتيجه اين سو ء تدبير و انحصار طلبي و سياست زور گويي،زبانهاي غير فارسي مردم ايران،بويژه توركي رسما" ممنوع شد.البته اينگونه رويه و اعمال غير انساني و ضد مردمي بدون واكنش نماند و در مردمي كه زبانشان ممنوع اعلام شده بود عكس العمل هايي نا مطبوع و گاهي كينه و نفرت برانگيخت و خواه و نا خواه از شيريني لهجه فارسي هم در مذاق آنها كاسته شد!؟ 

منبع : اينترنت 

بعد از سقوط رژيم پهلوي و رفع ممنوعيت دولتي در مدت كوتاهي كتاب و مجله و روزنامه به زبان توركي چاپ و منتشر شد و ديوانهاي شعراي توركي گو قديم و جديد تجديد چاپ گرديد و زبان توركي مجددا" ولو بطور نسبي فرصت و ميدان هنرنمايي يافت.

در حال حاضر 25 لهجه يا زبان توركي در مناطق مختلف شوروي سابق،تركستان شرقي(چين)،تركيه و بالكان زبان رسمي مردم است و در حدود20 لهجه يا زبان توركي داراي كتابت و ادبيات كتبي است.

ادبيات شفاهي تورك ها بسيار غني است و در هر منطقه ضمن ويژگي هاي عمومي و قديمي خصوصيات محلي را نيز در بردارد.ادبيات شفاهي تورك زبانان ايران شايد غني ترين و يا يكي از غني ترين آنها در نوع خود ميباشد.

كتاب ده ده قورقود كه داستانهاي اقوام اوغوز را بازگو ميكند،يكي از قديمي ترين آثار ادبيات شفاهي است و بطوريكه اغلب دانشمندان معتقدند،همچنانكه از متن كتاب هم بر مي آيد مهمترين وقايع تاريخي اين داستانها در آذربايجان و در قسمت شرقي آناطولي رخ داده و در آن از قهرماني ها و ويژگي هاي قومي و قبيله اي مردم اين سرزمين سخن رفته است.

طبق آمارهاي اخير در دنيا شش هزار زبان موجود است كه نيمي از آنها كمتر از ده هزار و يك چهارم آنها كمتر از يك هزار گويشور دارند و تنها 20 زبان هستند كه صدها ميليون نفر بدانها سخن مي گويند.زبان شناسان معتقدند كه يك زبان به شرطي مي تواند زنده بماند كه حداقل يك صد هزار نفر گويشور داشته باشد بنابراين بيش از نيمي از زبانهاي حاضر در حال نابودي هستند.

اينترنت،حكومتهاي ملي در گزينش و تحكيم زبانهاي ملي و تضعيف ديگر زبانها نقش مهمي دارند. پيشرفت علمي و صنعتي شدن و روشهاي ارتباطي نوين نيز به نابودي زبانها كمك مي كند.زباني كه در اينترنت نباشد زباني است كه در دنياي نوين "ديگر وجود ندارد"،اين زبان مورد استفاده قرار نمي گيرد و در تجارت هم بكار نمي رود.

در حال حاضر هر سال ده زبان از بين مي رود،افق آينده نيز تيره تر به نظر ميرسد.برخي چنين پيش بيني كرده اند كه 50 تا 90 درصد زبانهاي فعلي در اين قرن از بين مي روند و بدين سبب حفظ آنها امري ضروري به شمار ميرود.

مسئله زبان در قرن21 ام دو سئوال را مطرح ميسازد.از يكسو زبانهاي ملي يا پر گويشور چگونه در برابر پيشتازي زبان انگليسي مقابله كنند؟از سوي ديگر،زبانهاي فرعي يا محلي چگونه مي توانند از خطر نابودي نجات يابند و در جهت توسعه پيش بروند؟

براي حمايت از زبانهاي محلي و جلوگيري از نابودي آنها در 10-12 سال اخير مقامات بين المللي تصميماتي اتخاذ و قطعنامه هايي صادر كرده اند . از جمله:

در18 دسامبر 1992 مجمع عمومي سازمان بين الملل متحد بيانه مربوط به حقوق اشخاص متعلق به اقليت هاي قومي يا ملي،مذهبي و زباني را به تصويب رساند.اين بيانيه كشورها را موظف كرد تا از موجوديت و هويت اقليتها در داخل مرزهايشان حمايت كنند.از ميان حقوق پيش بيني شده براي اشخاص متعلق به اقليتها عبارتند از:حقوق برخورداري از فرهنگ خاص خودشان / حق استفاده از زبانشان / اجازه شركت مؤثر در فعاليت هاي فرهنگي،مذهبي،اجتماعي،اقتصادي و زندگي عمومي و نيز در تصميم گيريهاي مربوط به اقليتي كه به آن متعلق هستند./ اجازه تاسيس و اداره موسسات مربوط به خودشان،حق ايجاد ارتباط صلح جويانه و خالي از تبعيض با اعضاي گروه خودشان يا ديگر اتباع كشورهاي ديگري كه با آنها پيوندهاي مشترك قومي ، مذهبي و زباني دارند.اين نخستين سند قابل قبول جهاني و جامع مربوط به حقوق اشخاص وابسته به اقليتهاست و از همين رو بر نحوه اجرا و تصويب قوانين ملي كشورها تأثير خواهد گذاشت.

شباهت و خويشاوندي زبانها از دو نظر بررسي ميشود:

1-منشأ زبانها

2-ساختمان و شكل خارجي زبانها(موروفولوژي)

زبان توركي از نظر منشأ جزو زبانهاي اورال-آلتاي و يا به بيان صحيحتر،از گروه زبان هاي آلتائي است.

زبانهاي اورال-آلتاي به مجموعه زبانهايي گفته ميشود كه مردمان متكلم به آن زبانها از منطقه بين كوه هاي اورال-آلتاي(در شمال تركستان)برخاسته و هر گروه در زمانهاي مختلف به نقاط مختلف مهاجرت نموده اند.

اين گروه زبانها شامل زبانهاي فنلاند،مجارستان(اوراليك)و زبانهاي توركي،مغولي،منچو و تونقوز(زبانهاي آلتائيك)ميباشد.

از نظر ساختمان و موروفولوژي زبانها به سه دسته تقسيم ميشوند:

1-زبانهاي تك هجائي وياتجريدي :مانند زبان چين جنوب شرقي آسيا.در اين زبانها كلمات صرف نمي شوند و پسوند و پيشوند نمي گيرند و تغيير نمي كنند.گرامر منحصر به نحو و تركيب و ترتيب كلمات است كه معاني كلمات را تغيير ميدهد.در اين زبانها آكان يا استرس(تاكيد يا وورغو)،تن صدا و انتو ناسيون يا آهنگ اداي كلمات و جمله بسيار مهم است و معنا را مشخص ميكند.در زبان چين تعداد كمي از واژه ها تك هجايي هستند.

2-زبانهاي تحليلي يا صرفي : در اين زبانها ريشه كلمات هم ضمن صرف تغيير مي نمايد مانند:گفتن - مي گويم. زبانهاي هند و اروپائي و از آن جمله زبان فارسي جزو اين گروه مي باشند.

3-زبانهاي التصاقي يا پسوندي : در اين زبانها كلمات جديد و صرف افعال از چسبانيدن پسوندهاي مخصوص به ريشه كلمات ايجاد ميشود و اين مسئله سبب پيدايش لغات جديد و غناي لغوي مي گردد.در اين زبانها ريشه ثابت و در موقع صرف تغيير نمي يابد.پسوندها تابه آهنگ ريشه بوده و به آساني از آنها قابل تشخيص اند. زبان توركي و گروه زبانهاي اورال-آلتائي جزو اين دسته مي باشند.

در زبانهاي هند و اروپائي از جمله فارسي پيشوندهاي جر(ادات)يا حروف اضافه وجود دارد. در صورتي كه در توركي پيشوند وجود ندارد. مثلا در برابر كلمه ي انترناسيونال (فرانسه)و بين الملل(عربي)،در توركي ميلّتلر آراسي و يا اولوسلار آراسي گفته ميشود.يعني به جاي پيشوند ، پسوند بكار ميرود،چون در توركي كلمات از آخر تكامل و توسعه پيدا مي كنند.

در زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي(مبتدا و خبر)در بتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط يه شكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند ساختمان جمله ناقص نمي شود . ولي در توركي ترتيب عناصر كاملا بر عكس است . يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود،عنصر اصلي، يا فعل هم در آخر قرار مي گيرد. مثال در فارسي = من به شيراز رفتم تا دوستم را ببينم كه اخيرا از فرانسه آمده و در آنجا شش سال طب خوانده است.

حال همين مثال در توركي = آلتي ايل صب اوخوياندان سونرا فرانسادان يئني قاييدان دوستومو گؤرومك اوچون شيرازا گئتديم.

جي،ال،لويس در دستور خود اجزاي جمله توركي را به ترتيب زير مي شمارد:

1-فاعل2-قيد زمان 3- قيد مكان 4-مفعول غير صريح5-مفعول صريح6-قيد و هر كلمه اي كه معني فعل را تغيير دهد7-فعل.

هر چيز معين بر غير معين مقدم است،يعني اگر مفعول صريح معين باشد بر مغعول غير صريح غير معين مقدم ميشود.مثال جمله مرتب توركي چنين است:

نقاش گئچن گون موزده گلن لره تابلولاريني اوزو گؤستردي يعني نقاش روز گذشته در موزه تابلوهاي خود را به تماشاچيان خودش نشان داد.

بعلاوه هر عنصري از جمله كه به آن بيشتر اهميت داده شود نزديك فعل قرار مي گيرد.

در صورتي كه جمله با فعل ختم نشود جمله معكوس گفته ميشود كه در محاوره ،شعر و سبكهاي خاص به كار ميرود.

هماهنگي اصوات:يكي از بارزترين ويژگي هاي توركي هماهنگي اصوات است.اصوات يا آواها در زبان به عنوان عناصر بسيط تشكيل دهنده كلمات داراي نقش اساسي هستند در زبان توركي بين اصوات مختلف ريشه وپسوند هماهنگي موجود است.

هماهنگي اصوات سبب ميشود كه كلمات توركي داراي آهنگ خاص بوده و تلفظ صحيح آنها اثر مطبوعي در شنونده ايجاد نمايد.

حروف يا صداهاي رايج توركي 32 عددند كه از آنها 9صائت و بقيه صامت هستند.

در توركي بر خلاف فارسي و عربي صدادارها كوتاه اند و به همين علت شعراي توركي گو در شعر عروضي به اجبار از كلمات فارسي يا عربي استفاده كرده و يا بعضي اوقات صداها را كشيده تلفظ مي كنند.وزن عروضي بر خلاف وزن هجايي براي شعر توركي مناسب نبوده و در شعر معاصر جاي سابق خود را از دست داده است.شعر توركي قبل از پذيرفتن اسلام با وزن هجايي سروده شده و "قوشوق" يا "قوشقي" ناميده ميشد.بعد از آنكه بر اثر مهاجرتها توركان به اعراب و فارسي زبانان نزديك شدند وزن عروضي آن را از آن اقتباس و به مرور وزن كلاسيك شعر توركي قرار دادند.با وجود اين شعراي خلقي (اوزانها و عاشيقها) اشعار خود(باياتي ، قوشما و...)را با وزن هجائي سروده اند.

در بررسي مقايسه اي زبانها از چهار نقطه نظر تحقيق ميشود:

1-از نظر جمله بندي يا نحو

2-از نظر مورفولوژي يا شكل خارجي و پسوندها

3-از نظر آوائي يا فونتيك(صداها)

http://tansu.blogfa.com

اينك درباره لغات و مخصوصا" افعال توركي در مقايسه با لغات و افعال فارسي توضيحاتي داده ميشود.

در اين باب امير عليشير نوائي در حدود 500سال قبل در كتاب محاكمة اللغتين بحث قابل توجهي نموده و بعنوان مثال يكصد لغت توركي را كه معادل آنها در فارسي نيست مطرح نموده است ،همچنين تعداد زيادي از افعال توركي را كه فارسي ندارد برشمرده است.

نوائي مي گويد معادل اين كلمات كه صد تاي آن بعنوان نمونه ذكر شد در فارسي وجود ندارد،بنابراين اگر بخواهيم معاني اين كلمات را به فارسي زبانها بفهمانيم ناچار بايد به كمك جمله هايي با كمك گرفتن از كلمات عربي متوسل شويم.

لغاتي را كه نوائي در كتاب خود بعنوان مثال بكار برده كلمات توركي جغتائي است و اغلب براي تورك زبانان ايران نا آشناست از اينجهت در اين رساله به جاي آنها لغات مشابه توركي آذربايجاني بكار برده شده است.

در اين رساله در حدود 1700 كلمه توركي آذربايجاني درج شده كه در فارسي كلمه مستقلي براي آنها بكار نمي رود. ضمنا" بعنوان نمونه در حدود 350 كلمه توركي نقل شده كه عينا" در فارسي بكار ميرود مانند:آقا،خانم،سراغ،اوغور،قاب،قاشق،قابلمه،دولمه،بيرق،سنجاق و امثال آنها.

در مقايسه ديكسيونرهاي توركي آذربايجاني توركي تركيه مشاهده ميشود لغاتي كه معادلشان در فارسي موجود نيست در دو لهجه توركي يكي نبوده و در بيش از 30%لغات با هم متفاوتند.از طرفي از هر ريشه لغتي 1- 4 كلمه ذكر شده،در صورتيكه در توركي از يك ريشه تعداد زيادي كلمات ساخته ميشود و هر كدام معني بخصوصي دارند.ضمنا" بايد خلطر نشان نمود كه در حال حاضر 28 زبان يا لهجه مستقل توركي وجود دارد كه 20 لهجه آن داراي كتابت و ادبيات ميباشند و هر كدام داراي لغات مترادف بيش از يك هزار لغت توركي آذربايجاني مي باشند.با اين ترتيب معلوم ميشود كه هزاران كلمه در توركي موجود است كه معادل آنها در زبان فارسي موجود نيست.

در زبان توركي كلماتي با اختلاف جزئي(نوآنس)در معاني موجود است كه در فارسي نيست.مثلا"براي انواع دردها كلمات:

آغري/ آجي/ سيزي/ يانقي/ زوققو/ سانجي/ گؤينه مك/ گيزيلده مك اينجمك، بكار مي رود كه هر كدام درد بخصوص را بيان مي كنند.

آغري معادل درد فارسي است(درد عضوي).

سانجي به درد كوليك احشاء تو خالي گفته ميشود مانند قولنج روده،

آجي به درد پرووكه گفته ميشود مانند درد در موقع كشيدن دندان.

سيزي به درد خفيف سوزش دار گفته ميشود.

يانغي معادل سوزش ميباشد.

زوققو درد همراه ضربان است مانند درد آبسه ودرد عقربك انگشتان و امثال آنها.

گؤينه مك شبيه سوختن است و در دقايق اول سوختگي ديده ميشود.

اينجيمك دردر موقع پيچ خوردگي مفاصل و يا درد حاصل از ضربه و سقوط ميباشد.

گيزيلده مك درد شبيه گزگز كردن دردناك مي باشد.

در فارسي براي تمام حالات فوق لغت درد و يا سوزش بكار مي رود.

در توركي به گريه كردن آغلاماق گفته ميشود.ولي اين كلمه مترادفهاي زيادي دارد كه هر كدام حالات مختلف گريه را بيان مي كند.مثلا":

آغلاميسماق يعني بغض كردن و به حالت گريه افتادن بدون اشك ريختن.

بؤزمك به معني حالت گريه گرفتن كودك.

دولوخسونماق به معني حالت گريه به خود گرفتن و متأثر شدن بزرگسال و پر شدن چشم از اشك ميباشد.

آغلاشماق به معني گريه دسته جمعي و تعزيه بكار ميرود.

هؤنكورمك با صداي بلند گريه كردن و هؤككولده مك گريه با هق هق ميباشد.

بوزلاماق با صداي بلند گريه كردن و از سرما لرزيدن ميباشد.

ايچين چالماق به معني از فرط گريه كردن گريه بدون اشك و يا هق هق نمودن است .

كؤيرلمك به معني حالت گريه دست دادن است.

در توركي جغتائي اينگره مك و سينگره مك به معني يواش يواش بطور مخفي گريه كردن و سيقتاماق به معني زياد گريه كردن و اؤكورمك به معني با صداي بلند گريه كردن ميباشد.همچنين ييغلاماق به معني گريه كردن و اينجگيرمك به معني با صداي نازك گريه كردن است.

در توركي اوُسانماق به بيزار شدن و به تنگ آمدن مي گويند.بيقماق،بئزيكمك،بئزمك و چييريمك هم با اختلاف جزئي همان معني را ميدهد مثلا":چييريمك بيشتر بمعني زده شدن ميباشد.

ترپشمك به معني تكان خوردن

و ترپتمك به معني تكان دادن است

ولي چالخالاماق به معني تكان دادن به منظور سوا كردن(مثلا سوا كردن كره از ماست)،

قاتيشديرماق به معني مخلوط كردن

و قاريشديرماق به معني به هم زدن با قاشق و غيره .. ميباشد.

ييرقالاماق به معني تكان دادن و جنباندن

و سيلكه له مك به معني تكان دادن درخت و يا لباس و فرش و امثال آن ميبا شد.

در فارسي براي هيچكدام از اين تعبيرات لغات مستقل به خصوصي وجود ندارد.

ايمرنمك،قيمسانماق كه با اختلاف جزئي به معني آرزو كردن و هوس كردن و نيسگيل به معني آرزوي براورده نشده و حسرت ميباشد،هيچكدام معادل مستقلي ندارند.

براي دعوا كردن كلمات متعددي بكار مي رود كه هر كدام شكل و حالت ويژه اي را از دعوا بيان مي كنند مانند:

دؤيوشمك:همديگر را كتك زدن

ووُروشماق:همديگر را زدن

ساواشماق:با يكديگر دعوا و جنگ كردن و گلاويز شدن

ديديشمك:دعوا همراه چنگ زدن همديگر

چارپيشماق:دعوا و برخورد به يكديگر،تصادم

دالاشماق:با هم دعواي لفظي كردن

دارتيشماق:با هم مشاجره كردن

چاخناشماق:با هم سر شاخ شدن

تؤتوشماق:دعوا با گرقتن همديگر

بؤغوشماق:دعوا همراه يقه ي همديگر را گرفتن و خفه كردن

تيپشمك و تيپكلشمك:دعوا همراه لگد انداختن به هم

خيرتدكلشمك يا فيرتيلاقلاشماق:دعوا همراه گلوي همديگر را گرفتن

سؤيوشمك:همديگر را دشنام دادن

ديرشمك:دعوا كردن،رو در روي هم ايستادن

بؤغازلاشماق:گلوي همديگر را گرفتن،رو در روي هم قرار گرفتن،دعوا كردن

چيرپيشماق:زدوخورد

دُروشماق:مناقشه،مجادله،رو در رو شدن

سؤپورلشمك:گلاويز شدن،در هم آويختن

همچنين براي اينكه بگوئيد فلاني از در وارد شد ، بسته به شخصيت فلاني و نحوه ي ورود و مناسب گوينده با وي كلمات زير بكار ميرود:

قاپي دان گلدي(از در آمد،بطور متعارف)

قاپي دان ايچري بويوردولار(از در تشريف فرما شدند)

قاپيدان گيردي(از در وارد شد،بطور خودماني)

قاپي دان گئچدي(از در گذشت)

قاپي دان سؤخولدو(از در خودش را چپاند)

قاپي دان تپيلدي(از در خودش را به زور تو كرد)

قاپي دان دوروتولدو(از در يواشكي تو آمد)

قاپي دان سؤروشدو(از در سر خود آمد تو،بمعني مجازي)

در توركي به مرغابي «اؤردك» گفته ميشود ولي براي انواع آنها اسامي مختلف بكار ميرود.مثلا" به اردك ماده«بورچين» و به اردك نر«سونا» و همچنين «ياشيل باش» گفته ميشود

در توركي براي اسب و اغلب حيوانات اهلي در هر سني نام مخصوص وجود دارد.مثلا"«قولون»براي اسب نوزاد،«داي» به اسب دوساله و «يولان»به اسب پنج ساله گفته ميشود

براي صداهاي حيوانات مختلف و عناصر طبيعت لغات ويژه اي بكار ميروند مانند:

سو شيريلتيسي:صداي شرشر آب

يارپاق خيشيلتيسي:صداي خش خش برگ

اوت پيچيلديسي:صداي افتادت باد در سبزه

گؤي گورولتوسو:صداي غرش آسمان

قافلان نريلتيسي:صداي غرش پلنگ

قوش جيويلتيسي:صداي جيك جيك مرغ

اينكلرين بؤيورمه سي:صداي گاوها

شلاله نين چاغلاماسي:صداي ريزش آبشار

همچنين در برابر كلمه«كندن»فارسي شش كلمه توركي موجود است كه هر كدام در محل و مورد خاصي بكار مي رود:

قازماق: بمعني كندن زمين و امثال آن

يولماق:بمعني كندن مو و كندن از ريشه

سويماق:بمعني كندن پوست و رازهزني

اويماق:بمعني كندن چوب و امثال آن براي منبت كاري و در آوردن چشم بكار ميرود.

قوپارماق: براي كندن جزئي از چيزي

قيرتماق:براي كندن و برداشتن جزئي از چيزي و نشگون گرفتن است.

بطوريكه مشاهده ميشود در فارسي به جاي كلمات مستقل تقليد صداها بطور مكرر بكار ميرود.

در توركي لغات مشابه(اومونيم)يا لغاتي همانند با معاني مختلف بسيار است كه در شعر و ادبيات براي جناس و ايهام بكار ميرود مانند:آت بمعني اسب و آت بمعني بيانداز.

زبان توركي از نظر لغات براي مفاهيم مجرد بسيار غني است.افعال توركي بطوري كه خواهيم ديد از نظر نوع،وجه و زمان بسيار متنوع ميباشد.در نتيجه زبان توركي براي بيان انديشه بطور دقيق بسيار مناسب و رساست.

نا گفته نماند با آنكه لغت باعث غناي زبان است ولي غناي زبان بيشتر تابع تحرك و قابليت لغت سازي،افاده و بيان مفاهيم جديد وغناي مفاهيم مجرد همچنين تنوع بيان قدرت بيان تفرعات و تفاوتهاي جزئي(نوآنس)كلام است.

با در نظر گرفتن مراتب فوق، نوائي و بسياري از شرقشناسان معتقدند كه نثر زبان توركي براي بيان انديشه و مفاهيم و موضوعات مختلف علمي،فلسفي،اجتماعي و ... رساتر و مناسبتر از زبانهاي ديگر است.

مفاهيم و انديشه هايي را كه مي توان در توركي با يك جمله بيان نمود،جملات و شرح مفصلي را در آن زبان ايجاب مي نمايد.

در زبان يا همان لهجه فارسي واژه هاي بسيط سخت گرفتار كمبود است زيرا بيشتر آنها به مرور زمانها رها گشته و از ياد رفته است،*واژگان زبان فارسي براي مفاهيم علمي مجهز نيست*، و مترجمان ايراني بيش از همه اين درد جانكاه را احساس مي كنند و از اين، عذاب مي برند.گاه ميشود كه انسان يك ساعت ،يك روز و حتي يك هفته تمام درباره بهمان تعبير زبان خارجي مي انديشد،مغز و اعصاب خود را مي فرسايد و از هم مي گسلد و سر انجام نيز راه به جائي نمي بردو خوانندگان هم همواره از مترجمان و ترجمه هاي فارسي ناخشنودي مي نمايند.

افعال:افعال كار ،حركت و حالت را بيان مي كند و عنصر اصلي جمله محسوب ميشوند،بطوريكه بدون فعل ،جمله نا تمام و معني آن نا مفهوم خواهد بود.

زبانهاي اورال-آلتائي عموما" و زبان و زبانهاي توركي خصوصا" از نظر افعال غني هستند بعلاوه داراي انواع،وجوه و زمانهاي متعدد و متنوع اند بطوريكه ممكن است مفاهيم و مطالبي را با يك فعل بيان نمود در حاليكه براي بيان همان مفهوم و مطلب در زبانهاي ديگر نياز به جملات مشروح و مفصل مي باشد مثلا":اوسانميشام يعني من از او به تنگ آمده و بيزار شده ام،خوسانلاشديق يعني ما با هم بطور خصوصي درد و دل كرديم،قوجاقلاشديلار يعني همديگر را در آغوش گرفتند و آغلاشديلار يعني با همديگر گريه كردند،گئچينديرير يعني اعاشه را تامين مي كند و ...

افعال توركي همه با قاعده اند جز فعل ناقص فراموش شده ي ايمك به معني بودن كه بجاي فعل معين بكار ميرود.

http://tansu.blogfa.com

در خاتمه اين مقاله به جا خواهد بود اگر نگاهي مقايسه آميز هر چند گذرا به چند و چون اصطلاحات و تعبيرات فعلي در زبانهاي فارسي و توركي بياندازيم.اصطلاحات و تعبيرات فعلي كه از آن در اصطلاح لغت شناسي به تركيبات ثابت فعلي زيان نيز نام برده ميشود.يكي از جالبترين و پرمايه ترين شقوق لغوي و تركيبي زبان در ارائه معاني مجازي و تشبيهي است.

زبان فارسي كه در عين حال يكي از زبانهاي تركيبي است و كلمات آن انعطاف زيادي براي تشكيل اصطلاحات و تعبيرات فعلي دارد و از وسعت و شمول زبان توركي در ايجاد و كاربرد اين نوع تركيبات برخوردار نيست. در زبان توركي تنها در رابطه با اعضاي بدن انساني از نوع :

باش(سر)،گؤز(چشم)،آغيز(دهان)،آياق(پا) و امثال آن صدها اصطلاح و تعبير وجود دارد اينك براي اينكه در اين باب نموداري به دست داده باشيم به نقل تعدادي از اصطلاحات وتعبيرات فعلي رايج در زبان توركي كه از يادداشتهاي آقاي م.ع.فرزانه اقتباس شده در رابطه با كلمه ديل(زبان)بسنده مي كنيم:

1-ديل - آغيز ائله مك(دلداري دادن،با لحن ملايم خواستار پوزش شدن،رفع رنجش و كدورت كردن.)

2-ديل آچماق:زبان باز كردن(طفل)،درد خود را باز گفتن،التماس كردن و خواهش كردن

3-ديل بوغازا سالماق:وراجي كردن،پشت سر هم و بدون وقفه حرف زدن.

4-ديل اؤيرتمك:چيزهاي ندانسته را ياد دادن،حرف ياد(يكي)دادن،راه و چاه نشان دادن.

5-ديل تاپماق:تفاهم پيدا كردن،جلب رضايت و اعتماد كردن،زبان مشترك يافتن

6-ديل تؤكمك:خواهش و تمنا كردن،اصرار ورزيدن

7-ديل چيخارماق:استهزا كردن،اداي يكي را در آوردن

8-ديل وئرمك:راضي شدن،قبول دادن*ديل وئرمه مك:امكان حرف زدن به ديگري را ندادن

9-ديلده توك بيتمك: از تكرار و بازگويي يك مطلب خسته شدن

10-ديلدن دوشمك:خسته شدن،از پا درآمدن

11-ديلدن سالماق: خسته و درمانده كردن،از پا انداختن

12-ديلدن دوشمه مك:ورد زبان بودن،از ياد نرفتن،فراموش نشدن

13-ديله گتيرمك:يكي را به حرف وا داشتن،كاري را كه در حق كسي انجام شده را به زبان راندن

14-ديله توتماق:با حرفهاي شيرين يكي را رام كردن،بچه در حال گريه را با زبان ساكت كردن

15-ديله گتيرمه مك:ياراي گفتن حرفي را نداشتن،حرفي را كه گفتن آن ممكن است نگفتن

16-ديلي آغزينا سيغماماق:خود ستائي كردن،حرفهاي گنده گنده گفتن

17-ديلي باتماق:نطقش خاموش شدن

18-ديله گلمك: زبان و شكوه و شكايت گشودن،به ناله و فغان آمدن

19-ديلي قيسا اولماق:به خاطر داشتن قصور،جرأت حرف زدن نداشتن

20-ديلي دولاشماق:حرفها را اشتباه گفتن،در نتيجه اشتباه و يا دستپاچگي حرفها را قاطي كردن

21-ديلي دؤنمه مك:قادر به تلقظ و اداي صحيح حرف نبودن

22-ديلي توتولماق:توان و يارايي گفتن را از دست دادن،به هنگام سخن گفتن لكنت پيدا كردن

23-ديلينه وورماماق:از چشيدن چيزي امتناع كردن

24-ديليندن دوشمه مك:مرتبا" تكرار كردن،بطور مدام بر زبان داندن

25-ديليندن قاچيرماق:بي هوا و بي حساب از دهانش در رفتن

26-ديليني باغلاماق:وادار سكوت كردن

27-ديلينه باغلاماق:به گردنش گذاشتن،حرف بر زبان كسي گذاردن

28-ديليني بيلمك(باشا دوشمك):از حال و مقالش با خبر شدن،راز دلش را حالي شدن

29-ديليني قارنينا(دينمز يئرينه)قويماق:از زياده گويي خودداري كردن،زبان در حلق فرو بردن

30-ديليني ديشله مك:حرف را نا تمام گذاشتن،در وسط حرف تأمل كردن

31-ديليني كسمك:به سكوت وا داشتن،جلو حرف يكي را به زور گرفتن

32-ديليني ساخلاماق:از گفتن چيز خاصي خودداري كردن،سكوت را ترجيح دادن

33-ديليني ساخلاماماق:در گفتن بي پروائي نشان دادن،حرف زيادي و بي موقع زدن

34-ديللر ازبري اولماق:به دليل خوشنامي و به زبانها افتادن،ذكر خير داشتن

35-ديللرده گزمك(دولاشماق):همچون امثال در زبانها گشتن.

36-ديللره دوشمك:ورد زبان خاص و عام شدن،سر زبانها افتادن،شايع شدن.

نتيجه:

زبان توركي يكي از با قاعده ترين زبانهاست و از نظر لغات،مخصوصا" افعال بسيار غني است.وجود قانون هم آهنگي اصوات،كلمات توركي را موزون و آهنگدار نموده و به آنها نظم و ترتيب خاص داده است.در توركي علاوه بر اسامي ذات لغات زيادي براي مفاهيم مجرد وجود دارد.بعلاوه لغات مترادفي با اختلاف جزئي در معني موجود است كه ميدان قلمفرسائي را وسيعتر و قلم نويسنده را تيزتر و دقيقتر ميسازد.

افعال توركي به قدري وسيع و متنوع اند كه در كمتر زباني نظير آنها را ميتوان يافت.گاهي با يك فعل توركي انديشه و مفهومي را ميتوان بيان نمود كه در زبان فارسي و زبانهاي ديگر نياز به جمله و يا جملاتي پيدا مي كند.از طرفي وجود پسوندهاي سازنده سبب شده كه قابليت لغت سازي براي بيان مفاهيم مختلف و تعبيرات فعلي بسيار زياد است.

نحو و تركيب كلام در توركي با زبانهاي هند و اروپائي متفاوت است. در توركي عنصر اصلي جمله يعني فعل اصلي در آخر جمله قرار دارد. زبانهاي هند و اروپائي عنصر اصلي جمله در ابتدا قرار مي گيرد و عناصر بعدي با ادات ربط بشكل حلقه هاي زنجير به يكديگر مربوط ميشوند و اگر عناصر بعدي قطع شوند سازمان جمله ناقص ميشود، ولي در توركي ترتيب عناصر جمله كاملا" بر عكس است يعني ابتدا بايد عناصر ثانوي و فرعي تنظيم و گفته شود و قسمت اصلي در آخر قرار گيرد و از همينجاست كه هر نويسنده و يا گوينده تورك زبان نمايان ميشود.



بؤلوم :
یازار : bozgurd

تورك اوشاغي فارس مدرسه سينده

۱۶ آذر ۱۳۹۰

       مدرسه ده موعلليم    ينه دوءدويده اليمدن     باجار ماديم فارسيني 

           ايراد توتدوديليمدن

        دئديم : آغا موعلليم      وورما ، گوينه دي اليم        نه دير آخي گوناهيم

           توركودورمنيم ديليم

        يا پيشدي قولاغيمدان دئدي : بوراخ توركونو      اوقالدي ائوينيزده

          اونوت گئتسين كو كونو

      اوء يره نمه سن  آب -  بابا    آچاجاقسان اليني كو تك ييه ندن سونرا

           اونودارسان ديليني

      سنين هاران توركدور؟ آذريسن ، آذري       كيم او يره ديبدير سنه

         بئله يانليش سوء زلري

     آخدي گوزومون ياشي    تيتره دي ديل -  دوداغيم  بئله يالان سوزلره

         اينانمادي قولاغيم

     آنام مني اويدورماز   آتام مني آلداتما ز   بو سو زلرين هئچ بيري

          منيم عاغليما باتما ز

       نييه منيم آديمي   سوروشما ييراوئزومدن    نييه سوء زون دوزونو

            اوخوماييرگئوزومد ن

      هركس يالان دانيشسا    آلاهين دوشماني دير  من كي يالان دئميرم

            بو اونون يالاني دير

            لايلاي دئيبديرآنام منه بئشيكده توركو   دانيشميشق هاميميز

                ائوده ائشيكده توركو

           نه دن گرك يازماياق   ديليميزي كيتابا    مدرسه ده نه اوچون

                   گلمه يك بيز حسابا ؟

          يقين كوتك يئمزديم   اوخو سايديم ديليمي   گ ينرتي سخمازديم

                   قولتو غوما اليمي

        قوي بو يويوم بير اوزوم   اولاجاغا م موعلليم   اوندا چوخ ايش گوره جك

             بوگون گوينه ين اليم

         كيلاسيمدان گله جك   ائليميزن اوز سسي  اولاجاقدير او زمان  

  توركون ده مدرسه سي



بؤلوم :
یازار : bozgurd

دانستني‌هايي دربارهٔ زبان تركي

۱۳ آذر ۱۳۹۰
زبان امروزي آذربايحاني ها تركي آذربايجاني مي‌باشد كه در نقاط مختلف آن با لهجه‌هاي گوناگون تلكم مي‌شود. زبان نوشتار و رسمي آذربايجان در بيشتر دوره‌هاي تاريخي آن، زبان تركي بوده‌است. اكثريت قريب به اتفاق نوشته‌ها و آثار مردم اين منطقه نيز در دوره‌هاي مختلف به فارسي و تركي بوده ‌است.زبان تركي داراي تاريخ بيش از هفت هزار ساله در جهان است كه داراي گويشهاي مختلف آذربايجاني ، استانبولي ، تركمني ، ازبكي ، ياقوتي ، چاووشي ، اويغوري ، چيني ، قرقيزي ، آلبانيائي ، بلغارستاني و ... هستند. 


آنها از شرق آسيا تا اروپا و حتي آمريكا گسترانيده شده اند و مجموعاً 360 ميليون نفر از جمعيت دنيا را تشكيل مي دهند كه بعد از زبانهاي چيني ، هندي ، انگليسي و اسپانيائي و بالاتر از زبانهاي عربي و فارسي بعنوان پنجمين جمعيت دنيا محسوب مي شوند.
 

زبان امروزي ساكنين قره داغ ( ارسباران ) و تاريخچه آن

در جهان اسلام نيز زبان تركي با 300 ميليون نفر متكلم ، بيشترين تعداد را دارد و حتي بالاتر از زبان عربي قرار دارد. بعد از زبان تركي ، زبانهاي عربي ، اردو و فارسي بيشترين تعداد مسلمانان را تشكيل مي دهند.

در ايران نيز بيش از 20 ميليون نفر ترك زبان در آذربايجانغربي و شرقي ، اردبيل ، همدان ، زنجان ، قزوين ، تهران ، خراسان ، فارس و ديگر نقاط ايران بصورت پيوسته يا پراكنده زندگي مي كنند.

از نظر زبانشناسان ، زبان تركي زبانيست شكرين ، بغايت زيبا و دلنشين و اصيل و قانونمند با ريشه اي هزاران ساله. تمام قواعد و گرامر اين زبان هنري و شكري موزون و مبتني بر ملودي است تا جائيكه بعضي زبانشناسان ، اختراع آنرا فوق بشري و اعجاز گونه و اعجاب انگيز خوانده اند.

زبانشناس نامي ، Man Muller ، انگشت به دهان از عظمت فوق بشري زبان تركي ، چنين سخن مي راند: « زمانيكه ما زبان تركي را با دقت و موشكافانه مي آموزيم با معجزه اي روبرو مي شويم كه خرد انساني در عرصه زبان آنرا آفريده است». Herman Vanbery از نظر زيبائي و كمال ، جايگاه آنرا بالاتر از زبان عربي مي داند. « نيكيتا هايدن» زبانشناس نامي آلماني و عضو مؤسسه اروپائي يوروتوم ، با شك و شبهه نسبت به خلق زبان تركي توسط فرمولهاي پيچيده توسط انديشمندان مي گويد: « انسان در آنزمان قادر به خلق چنين زباني نبوده ، يا موجودات فضائي اين زبان را خلق كرده اند و يا خداوند به پيامبران خود ، اين عاليترين كلام ارتباطي را هديه كرده است».

در زبانشناسي تطبيقي ، فصل بسيار جذاب ، شيرين و علمي اتيمولوژي ، به ريشه شناسي كلمات بصورت علمي مي پردازد. مي توان بوسيله علم اتيمولوژي ، تأثير زبانهاي مختلف روي هم را ديد. زبان غالب ، زباني است كه توانمند بوده و زبان ديگر را تحت سيطره خود درآورده است ، طوريكه گاهي زبان مغلوب به گويشي از زبان غالب تعبير مي شود ، مانند زبان فارسي كه بنا به آخرين نتائج علمي و تحقيقاتي سازمان يونسكو بعنوان 33 مين گويش زبان عربي معرفي شد و بصورت زباني مستقل پذيرفته نشد.

تأثير زبانها روي هم گاهي براي دو زبان همسايه جغرافيائي اتفاق مي افتد ، مانند زبان عربي و فارسي. گاهي براي دو زبان همسايه ادبي پيش مي آيد ، مانند زبان انگليسي و فارسي كه هر دو از زبانهاي هند و اروپائي اند. اما گاهي يك زبان با درنورديدن قله هاي زمان و مكان ، همه را به تسخير مي كشد ، مانند زبانهاي تركي و انگليسي.

زبان تركي بعنوان كهنترين زبان دنيا با متكلماني كه شرق و غرب عالم را تحت حاكميت خود درآورده بودند ، جا پائي در تمام زبانهاي دنيا دارد. شايد زباني وجود نداشته باشد كه تحت تأثير اين زبان قرار نگرفته باشد. البته اين تأثير در كنار گستردگي جمعيتي و وسعتي حكومت تركان ، ناشي از توانمندي و زيبائي و قانونمندي زبان تركي نيز بوده است.

براي بررسي ميزان تأثيرگذاري زبان تركي بر زبانهاي صاحب نام جهان كافيست به گزارش سال 2002 مؤسسه A.M.T تحت مديريت برجسته ترين زبانشناسان اروپا و آمريكا نظري داشته باشيم. طبق اين گزارش:

20% واژگان انگليسي
40% واژگان ايتاليائي
17% واژگان آلماني
10% از واژگان فرانسوي

از زبان تركي گرفته شده اند. زباني كه بتواند در آنسوي عالم چنين نفوذي در زبانهاي غير همنوع (تركي از زبانهاي اورال ـ آلتاي و زبانهاي مذكور از زبانهاي هند ـ اروپائي) داشته باشد ، بي ترديد تأثير عظيمي روي زبان همسايه خود ، پارسي ، خواهد داشت. دو قوم همسايه مانند ترك و فارس كه صدها سال باهم زندگي كرده و در كنار هم بوده اند و با هم وصلت نموده اند ، از لحاظ فرهنگي و اجتماعي روي هم تأثير نزديك و متقابل داشته اند و اين تأثير متقابل فرهنگ ها اجتناب ناپذير مي باشد. از جمله اين تأثيرات ، مي توان به تأثير فرهنگ ، آداب و رسوم ، اصطلاحات ، مثلها ، متلها ، داستانها ، لغات و حتي قيافه اشاره داشت كه اكثراً با ازدواجها وارد فرهنگ ديگر مي شود. در حدود يك پنجم لغات زبان فارسي را نيز لغات تركي تشكيل مي دهند.تأثير زبان تركي بر فارسي در تاريخ اجتناب ناپذير است بطوريكه John Perry ، مورخ نامي ، مي نويسد: «همانگونه كه زبان عربي بعنوان زبان مبلغين اسلام تأثير زيادي روي فارسي داشته است، پس تعجب آور نيست كه زبان تركي بعنوان زبان مبلغين شيعه ، تأثير ژرفي در فارسي داشته باشد» زبان تركي اكنون در تمام جهان جاي خود را پيدا كرده است و بعنوان كاملترين زبان در بسياري از صنايع پيشرفته جا پا باز كرده است. مثلاً پيچيده ترين سيستم عامل كامپيوتري OS 2/8 و windows زبان تركي را بعنوان پايه فونتيكي قرار داده اند ، يا اينكه تمام اطلاعات ارسالي از رادارهاي جهان به سه زبان انگليسي ، فرانسوي و تركي علايم پخش مي كند. كليه سيستمهاي اويونيكي و الكترونيكي هواپيماهاي تجاري از سال 1996 به اينطرف به سه زبان انگليسي ، فرانسوي ، تركي در كارخانه بوئينگ آمريكا مجهز مي شوند. كليه سيستمهاي جنگنده قرن يعني «جي.اس.اف» به دو زبان انگليسي و تركي در 7000 فروند در حال ساخت است.زبان تركي و يا به بيان كلي ، زبانهاي اورال ـ آلتاي در تقسيم بندي زبانهاي دنيا يكي از خانواده هاي گسترده و متنوع را در كنار خانواده زبانهاي هند و اروپائي تشكيل مي دهند. زبان تركي ـ صرفنظر از انواع گويشهاي آن ـ جزو زبانهاي كوتاه صائت التصاقي است. اين زبان مانند زبانهاي هند و اروپائي به قسمتهاي جزئي تر تقسيم مي شود. يكي از آنها زبان تركي با گويش آذربايجاني است.

منبع: راسخون


بؤلوم :
یازار : bozgurd

ادبيّات تورك

۱۳ آذر ۱۳۹۰

ا دبيّات شفاهي، زباني ساده و بياني بي پيرايه دارد و همچنين از آنجا كه  پديدآورندگان اصلي ادبيّات شفاهي، عوام و مردم كوچه و بازار هستند، به همين خاطر بسياري از واژگان و اصطلاحات و تعبيرات عاميانه در آنها  به چشم مي‌خورد.

قصّه‌ها، حكايت‌ها، لطيفه‌ها، تمثيل‌ها، متل‌ها، ضرب المثل‌ها، ترانه‌ها، دعاها، نفرين‌ها و ديگر آثار شفاهي در زمره ي ادبيّات شفاهي هستند. ادبيّات شفاهي را مي‌توان در سه رده ي داستاني، غير داستاني و نمايشي جاي داد. گونه‌ها و قالب‌هايي همچون قصّه، حكايت، تمثيل و افسانه در شمار ادبيّات شفاهي داستاني هستند. درون مايه ي بيشتر اينها سرگذشت واقعي يا افسانه اي چهره‌هاي پرآوازه ي تاريخي است و غالب آنها پند يا درسي اخلاقي به دنبال دارند. ادبيّات شفاهي غير داستاني شامل گونه‌هايي همچون لطيفه، متل، ضرب المثل، چيستان، لالايي، دشنام و ترانه است. گونه‌هاي منظوم اين رده، مانند ترانه‌ها و لالايي‌ها را عمدتاً در قالب‌هاي دو پاره (بيت) و چهار پاره مي‌سرايند. سومين رده ي ادبيات شفاهي- ادبيات شفاهي نمايشي- سابقه اي بس ديرينه در ايران دارد. ردّ اين نوع ادبيّات شفاهي را مي‌توان تا روزگار اشكانيان (۲۵۰ ق.م. – ۲۲۶ ميلادي) دنبال كرد. در جامعه ي آن روزگار، خنياگراني مي‌زيستند كه به آنان گوسان مي‌گفتند. اين واژه ي پارتي به معني خنياگر و رامشگر است. كار گوسان‌ها نوازندگي و بازگويي سرگذشت گذشتگان بوده است. بدين جهت، كار آنها را بايد در زمره ي آثار نمايشي قلمداد كرد كه سنّت شفاهي بر آنها حاكم بود. اين سنّت در طول تاريخ ادبيّات اين سرزمين، هرچند با افت و خيزهايي همراه بوده، همواره حضور داشته است. امروزه نمونه‌هاي اين نوع ادبيّات را مي‌توان در نقّالي‌ها، مولودي‌ها، خيمه شب بازي‌ها، نمايش‌هاي روحوضي و… مشاهده كرد. آثار شفاهي نمايشي بيشتر به نظم و با همراهي آهنگ (موسيقي) عرضه مي‌شوند.

باياتي‌ها يا دو بيتي‌هاي آذري يكي از پربارترين ادبيّات شفاهي مردم آذري زبان را تشكيل مي‌دهد. عنوان باياتي، به احتمال زياد از نام «بيات» يا «بايات» اخذ شده است و بايات‌ها از جمله قبايل متعدّدي بودند كه در دوران‌هاي كوچ و اتراق به آذربايجان آمده و در آنجا ساكن شده اند. حدس انتساب «باياتي» به بايات‌ها وقتي قريب به يقين مي‌شود كه در موسيقي فولكوريك آذربايجان نيز به نواهاي از قبيل «افشاري» و «گرايلي» برمي‌خوريم كه عنوان آنها نيز از نام قبايل و اقوام گرفته شده است.

بي شك نمونه‌هاي اوّليّه ي باياتي‌ها در آغازامر به وسيله ي شعرا و نوازندگاني كه در ادبيّات و موسيقي عاميانه ي آذربايجان به نام «عاشيق» اشتهار دارند، به سلك نظم درآمده است و يكي از معروف ترين آنها «ساري عاشيق» مي‌باشد كه باياتي‌هاي او در ميان مردم دهن به دهن گشته و رواج عامّه يافته است. شايان ذكر است باياتي‌هايي كه اكنون به مقدار زياد در بين مردم رواج دارند، خواه احتمال شناختن سراينده و مصنّف آنها درميان باشد يا نه، تعلّق به عامّه دارند. زيرا خلق آنها را سينه به سينه بازگو كرده، آنچه را به زبان ذوق و سليقه ي خود بيگانه ديده، به يك سو نهاده و به اقتضاي احساس و خواستهاي عاطفي خود در آنها تغييراتي داده و بدين شكل سكّه ي فردي را از روي آنها زدوده و به تملّك گنجينه ي فولكوريك عامّه درآورده است.

هر باياتي مركّب از چهار مصراع مي‌باشد كه بر اساس وزن هجايي سروده شده است. هر مصراع باياتي از هفت هجا تشكيل يافته و مصراع‌هاي اوّل و دوم و چهارم هم قافيه بوده، ولي مصراع سوم از نظر قافيه آزاد مي‌باشد:

آغ آلمـا قـيـزيـل آلــمـا                   نيمچه يَه دوزول آلما

چيركين آل،اصيل اُلسون               بد اصيل گوزَه ل آلما

***

آغ دَسمالين مندَه ديـر                   سَرميشم چمنده ديـر

عالم گوزه ل نن دولسا                  مَنيم گوزيم سنده دير

در باياتي‌ها دو مصراع اوّل و دوم به عنوان درآمد محسوب مي‌شود و منظور اصلي در مصراع‌هاي سوم و چهارم بيان مي‌گردد:

عزيزيم گول آلاندا                      ساچا سونبول آلاندا

ياريم ياديمـا دوشَر                       اليـمَه گــول آلانـدا

***

داغـلارا اَكـديـم لالا                          الـه آلـديـم پيــيـالا

هئچ گورونوب دونيادا                       ظلم ائوي آباد قالا؟

زبان باياتي، زباني ساده و بي تكلّف مي‌باشد و در عين سادگي پاره اي از آرايه‌هاي ادبي از قبيل تشبيه، كنايه، مجاز و استعاره را در خود جاي مي‌دهد:

آغـلارام آغلار كيـمي                    درديم وار داغلار كيمي

خزه ل اولوب توكولدوم                  ويـرانـا بـاغـلار كيـمي

***

يار منه باخدي گئتدي                      قلبيمي، ياخدي گئتدي

آغلاماقدان گؤز ياشيم                    سئل كيمي‌آخدي گئتدي

يكي ديگر از آرايه‌هاي لفظي كه در باياتي‌ها بيش از حد به كار مي‌رود آرايه ي جناس مي‌باشد:

اوجاغي ياخشي قالا                    اودون قوي ياخشي قالا

نَه اولار بو دونيادا                       پيس ئوله، ياخشي قالا

***

الـيـنـده گـؤزه ل آلـمـا                  توتوبدور گؤزه ل آلما

ائل چيركينين آل، عاشيق            حـيـاسـيـز گـؤزه ل آلـمـا

باياتي‌ها در قالب فشرده و منسجم، افكار و معاني عميق اجتماعي و اخلاقي و … را در بر مي‌گيرد. در ميان باياتي‌هايي كه مضمون غنايي دارند، باياتي‌هاي عاشقانه جاي وسيعي را به خود اختصاص داده است:

عاشيق ناچار آغلاما                 پيس گون كئچر آغلاما

فـلك باغـلي قاپـينـي                  بـيرگون آچـار آغلاما

***

دورمـا قاپي داليـنـدا                    گؤزوم قالدي خاليندا

گـئـديـم آناما دئـيـيم                      گـليـم قـالـيم يـانيـندا

مضامين بسياري از باياتي‌ها، لالايي‌هاي مادران مي‌باشد:

لاي لاي دئديم گونده من         كؤلگه ده سن، گونده من

ايلده قوربان بير اولسا             سـنه قـوربان گونده من

***

لاي لاي دئديم اوجادان             چئخسين سسيم باجادان

آلله سـني ساخلاسـين                بوغـمادان، قيزيلجادان

در باياتي‌ها بسياري از مسائل اجتماعي و انساني از قبيل ستايش از خصائل مردانگي، ترغيب به صدق و صفا، حق جويي، وفاداري، اميدواري، اعراض از تزوير و ريا، رازپوشي، ناپايداري دنيا و… به چشم مي‌خورد:

آل كمري بئل باغلا             ساچلاريني تئل باغلا

نَه يادا سيرّيني وئر               نَه نامرده بئل باغلا

***

يامان گون كئچر گئدر           عؤمرومو بيچر گئدر

دونـيادا غـم شـربـتـين           هـرگـلـن ايـچـر گـئـدر

***

من عاشـيق دالداسـينا              مرد ايگيد دالداسينا

نامرد آصلان اولسادا               سئـخيلما دالـداسينا

منطقه ي آذربايجان به خاطر دارا بودن موقعيّت جغرافيايي خاص و مواهب طبيعي سرشار خود بارها مورد تاخت و تاز چپاولگران و دشمنان بوده است. اين تاخت و تازها آرامش مردم را به هم زده و چه بسا آنها را به ترك يار و ديار خود ناگزير ساخته است. به همين خاطر دوري از وطن و احساس غربت مضمون و مايه ي يك رشته ي ديگر از باياتي‌ها گشته است:

عزيزيم وطن ياخـشي           كؤينگي كتان ياخشي

غربت يئر جنّت اولسا           يئنه ده وطن ياخشي

***

عاشيقم، وطن آغلار                منه هر يئتن آغلار

غريبليكده  ئوله نـين                  حالينـا كفن آغلار

***

من عاشيق، قازان آغلار       اود يانار، قازان آغلار

غربت يئرده ئوله نين               قبريني قازان آغلار

ذكر اين نكته ضروري است، با توجه به اينكه باياتي‌ها يا دو بيتي‌هاي آذري از چهار مصراع و بر اساس وزن هجايي و از هفت هجا تشكيل يافته اند، همين نوع شعر در نواحي مختلف با اسامي‌خاصّي به كار مي‌روند. به عنوان مثال قشقايي‌هاي شيراز به جاي باياتي «كؤشوق» مردم اروميّه «ماهني» مردم ساوه و خلج «يير» مردم تركمن «آيديم» تركهاي عراق «خويرات» و در بعضي از مناطق قفقاز دربند به جاي آن «سارينگ» مي‌گويند.

منابع و مآخذ

۱- انوشه، حسن (فرهنگنامه ادبي فارسي) چاپ دوم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، ۱۳۸۱

۲- پيشگر، احد (باياتيلار) چاپ اول، انتشارات حافظ انديشه، اردبيل، زير چاپ

۳- پيشگر، احد (آلقيشلار و قارقيشلار) چاپ اول، انتشارات حرف نو، رشت، ۱۳۸۵

۴- رضايي، مالك (ادبيّات شفاهي و مكتوب در اردبيل) فصلنامه ي فرهنگ دارالارشاد اردبيل، شماره اوّل، اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي‌استان اردبيل، اردبيل، تابستان ۱۳۷۸

۵- فرزانه، م.ع. (باياتيلار) چاپ ششم، انتشارات انديشه نو، تهران، ۱۳۸۲

۶- قاسملي، محرّم (باياتيلار) تاريخ ادبيّات آذربايجان، چاپ اول، انتشارات علم، باكو،


بؤلوم :
یازار : bozgurd

1 |

آنا یارپاق

آرشیو

Email

RSS

بلاگا گؤره



بؤلوم لر

     

سون یازیلار

باغلانتی لار

     

یولداش لار

     

آرشیو

سایغاج