ادبيّات تورك
ا دبيّات شفاهي، زباني ساده و بياني بي پيرايه دارد و همچنين از آنجا كه پديدآورندگان اصلي ادبيّات شفاهي، عوام و مردم كوچه و بازار هستند، به همين خاطر بسياري از واژگان و اصطلاحات و تعبيرات عاميانه در آنها به چشم ميخورد.
قصّهها، حكايتها، لطيفهها، تمثيلها، متلها، ضرب المثلها، ترانهها، دعاها، نفرينها و ديگر آثار شفاهي در زمره ي ادبيّات شفاهي هستند. ادبيّات شفاهي را ميتوان در سه رده ي داستاني، غير داستاني و نمايشي جاي داد. گونهها و قالبهايي همچون قصّه، حكايت، تمثيل و افسانه در شمار ادبيّات شفاهي داستاني هستند. درون مايه ي بيشتر اينها سرگذشت واقعي يا افسانه اي چهرههاي پرآوازه ي تاريخي است و غالب آنها پند يا درسي اخلاقي به دنبال دارند. ادبيّات شفاهي غير داستاني شامل گونههايي همچون لطيفه، متل، ضرب المثل، چيستان، لالايي، دشنام و ترانه است. گونههاي منظوم اين رده، مانند ترانهها و لالاييها را عمدتاً در قالبهاي دو پاره (بيت) و چهار پاره ميسرايند. سومين رده ي ادبيات شفاهي- ادبيات شفاهي نمايشي- سابقه اي بس ديرينه در ايران دارد. ردّ اين نوع ادبيّات شفاهي را ميتوان تا روزگار اشكانيان (۲۵۰ ق.م. – ۲۲۶ ميلادي) دنبال كرد. در جامعه ي آن روزگار، خنياگراني ميزيستند كه به آنان گوسان ميگفتند. اين واژه ي پارتي به معني خنياگر و رامشگر است. كار گوسانها نوازندگي و بازگويي سرگذشت گذشتگان بوده است. بدين جهت، كار آنها را بايد در زمره ي آثار نمايشي قلمداد كرد كه سنّت شفاهي بر آنها حاكم بود. اين سنّت در طول تاريخ ادبيّات اين سرزمين، هرچند با افت و خيزهايي همراه بوده، همواره حضور داشته است. امروزه نمونههاي اين نوع ادبيّات را ميتوان در نقّاليها، مولوديها، خيمه شب بازيها، نمايشهاي روحوضي و… مشاهده كرد. آثار شفاهي نمايشي بيشتر به نظم و با همراهي آهنگ (موسيقي) عرضه ميشوند.
باياتيها يا دو بيتيهاي آذري يكي از پربارترين ادبيّات شفاهي مردم آذري زبان را تشكيل ميدهد. عنوان باياتي، به احتمال زياد از نام «بيات» يا «بايات» اخذ شده است و باياتها از جمله قبايل متعدّدي بودند كه در دورانهاي كوچ و اتراق به آذربايجان آمده و در آنجا ساكن شده اند. حدس انتساب «باياتي» به باياتها وقتي قريب به يقين ميشود كه در موسيقي فولكوريك آذربايجان نيز به نواهاي از قبيل «افشاري» و «گرايلي» برميخوريم كه عنوان آنها نيز از نام قبايل و اقوام گرفته شده است.
بي شك نمونههاي اوّليّه ي باياتيها در آغازامر به وسيله ي شعرا و نوازندگاني كه در ادبيّات و موسيقي عاميانه ي آذربايجان به نام «عاشيق» اشتهار دارند، به سلك نظم درآمده است و يكي از معروف ترين آنها «ساري عاشيق» ميباشد كه باياتيهاي او در ميان مردم دهن به دهن گشته و رواج عامّه يافته است. شايان ذكر است باياتيهايي كه اكنون به مقدار زياد در بين مردم رواج دارند، خواه احتمال شناختن سراينده و مصنّف آنها درميان باشد يا نه، تعلّق به عامّه دارند. زيرا خلق آنها را سينه به سينه بازگو كرده، آنچه را به زبان ذوق و سليقه ي خود بيگانه ديده، به يك سو نهاده و به اقتضاي احساس و خواستهاي عاطفي خود در آنها تغييراتي داده و بدين شكل سكّه ي فردي را از روي آنها زدوده و به تملّك گنجينه ي فولكوريك عامّه درآورده است.
هر باياتي مركّب از چهار مصراع ميباشد كه بر اساس وزن هجايي سروده شده است. هر مصراع باياتي از هفت هجا تشكيل يافته و مصراعهاي اوّل و دوم و چهارم هم قافيه بوده، ولي مصراع سوم از نظر قافيه آزاد ميباشد:
آغ آلمـا قـيـزيـل آلــمـا نيمچه يَه دوزول آلما
چيركين آل،اصيل اُلسون بد اصيل گوزَه ل آلما
***
آغ دَسمالين مندَه ديـر سَرميشم چمنده ديـر
عالم گوزه ل نن دولسا مَنيم گوزيم سنده دير
در باياتيها دو مصراع اوّل و دوم به عنوان درآمد محسوب ميشود و منظور اصلي در مصراعهاي سوم و چهارم بيان ميگردد:
عزيزيم گول آلاندا ساچا سونبول آلاندا
ياريم ياديمـا دوشَر اليـمَه گــول آلانـدا
***
داغـلارا اَكـديـم لالا الـه آلـديـم پيــيـالا
هئچ گورونوب دونيادا ظلم ائوي آباد قالا؟
زبان باياتي، زباني ساده و بي تكلّف ميباشد و در عين سادگي پاره اي از آرايههاي ادبي از قبيل تشبيه، كنايه، مجاز و استعاره را در خود جاي ميدهد:
آغـلارام آغلار كيـمي درديم وار داغلار كيمي
خزه ل اولوب توكولدوم ويـرانـا بـاغـلار كيـمي
***
يار منه باخدي گئتدي قلبيمي، ياخدي گئتدي
آغلاماقدان گؤز ياشيم سئل كيميآخدي گئتدي
يكي ديگر از آرايههاي لفظي كه در باياتيها بيش از حد به كار ميرود آرايه ي جناس ميباشد:
اوجاغي ياخشي قالا اودون قوي ياخشي قالا
نَه اولار بو دونيادا پيس ئوله، ياخشي قالا
***
الـيـنـده گـؤزه ل آلـمـا توتوبدور گؤزه ل آلما
ائل چيركينين آل، عاشيق حـيـاسـيـز گـؤزه ل آلـمـا
باياتيها در قالب فشرده و منسجم، افكار و معاني عميق اجتماعي و اخلاقي و … را در بر ميگيرد. در ميان باياتيهايي كه مضمون غنايي دارند، باياتيهاي عاشقانه جاي وسيعي را به خود اختصاص داده است:
عاشيق ناچار آغلاما پيس گون كئچر آغلاما
فـلك باغـلي قاپـينـي بـيرگون آچـار آغلاما
***
دورمـا قاپي داليـنـدا گؤزوم قالدي خاليندا
گـئـديـم آناما دئـيـيم گـليـم قـالـيم يـانيـندا
مضامين بسياري از باياتيها، لالاييهاي مادران ميباشد:
لاي لاي دئديم گونده من كؤلگه ده سن، گونده من
ايلده قوربان بير اولسا سـنه قـوربان گونده من
***
لاي لاي دئديم اوجادان چئخسين سسيم باجادان
آلله سـني ساخلاسـين بوغـمادان، قيزيلجادان
در باياتيها بسياري از مسائل اجتماعي و انساني از قبيل ستايش از خصائل مردانگي، ترغيب به صدق و صفا، حق جويي، وفاداري، اميدواري، اعراض از تزوير و ريا، رازپوشي، ناپايداري دنيا و… به چشم ميخورد:
آل كمري بئل باغلا ساچلاريني تئل باغلا
نَه يادا سيرّيني وئر نَه نامرده بئل باغلا
***
يامان گون كئچر گئدر عؤمرومو بيچر گئدر
دونـيادا غـم شـربـتـين هـرگـلـن ايـچـر گـئـدر
***
من عاشـيق دالداسـينا مرد ايگيد دالداسينا
نامرد آصلان اولسادا سئـخيلما دالـداسينا
منطقه ي آذربايجان به خاطر دارا بودن موقعيّت جغرافيايي خاص و مواهب طبيعي سرشار خود بارها مورد تاخت و تاز چپاولگران و دشمنان بوده است. اين تاخت و تازها آرامش مردم را به هم زده و چه بسا آنها را به ترك يار و ديار خود ناگزير ساخته است. به همين خاطر دوري از وطن و احساس غربت مضمون و مايه ي يك رشته ي ديگر از باياتيها گشته است:
عزيزيم وطن ياخـشي كؤينگي كتان ياخشي
غربت يئر جنّت اولسا يئنه ده وطن ياخشي
***
عاشيقم، وطن آغلار منه هر يئتن آغلار
غريبليكده ئوله نـين حالينـا كفن آغلار
***
من عاشيق، قازان آغلار اود يانار، قازان آغلار
غربت يئرده ئوله نين قبريني قازان آغلار
ذكر اين نكته ضروري است، با توجه به اينكه باياتيها يا دو بيتيهاي آذري از چهار مصراع و بر اساس وزن هجايي و از هفت هجا تشكيل يافته اند، همين نوع شعر در نواحي مختلف با اساميخاصّي به كار ميروند. به عنوان مثال قشقاييهاي شيراز به جاي باياتي «كؤشوق» مردم اروميّه «ماهني» مردم ساوه و خلج «يير» مردم تركمن «آيديم» تركهاي عراق «خويرات» و در بعضي از مناطق قفقاز دربند به جاي آن «سارينگ» ميگويند.
منابع و مآخذ
۱- انوشه، حسن (فرهنگنامه ادبي فارسي) چاپ دوم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، ۱۳۸۱
۲- پيشگر، احد (باياتيلار) چاپ اول، انتشارات حافظ انديشه، اردبيل، زير چاپ
۳- پيشگر، احد (آلقيشلار و قارقيشلار) چاپ اول، انتشارات حرف نو، رشت، ۱۳۸۵
۴- رضايي، مالك (ادبيّات شفاهي و مكتوب در اردبيل) فصلنامه ي فرهنگ دارالارشاد اردبيل، شماره اوّل، اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامياستان اردبيل، اردبيل، تابستان ۱۳۷۸
۵- فرزانه، م.ع. (باياتيلار) چاپ ششم، انتشارات انديشه نو، تهران، ۱۳۸۲
۶- قاسملي، محرّم (باياتيلار) تاريخ ادبيّات آذربايجان، چاپ اول، انتشارات علم، باكو،
بؤلوم :
یازار : bozgurd